خانم زهرا مظلوم؛ مادر بزرگوار سیّده طاهره هاشمی میگوید : «طاهره خیلی دلسوز و مهربان بود؛ خیلی مواظب حجابش بود؛ مواظب نماز اوّل وقت بود. یک روز آمد به من گفت : "مامان! من دیشب هفتاد و دو تن را خواب دیدم و آقای بهشتی به من گفت که تو به ما ملحق می شوی." یک هفته نکشید که طاهره این خواب را برای من تعریف کرد و شهید شد.
روز ششم بهمن سال 1360 گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیروهای بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. این روز درست مصادف با عقد خواهرش بود.
شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتّحادی کمونیستهای ایران و نیروهای مسلّح شهر به خصوص پاسداران اتّفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیّده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر، در کمک به بسیجیان و پاسداران کوشا بود..
سرانجام درغروب روز ششم بهمنسال1360 درسنّ چهارده سالگی،درحال کمک به نیروهای مدافع شهر؛ در درگیریهای خونین گروهکهای معاند با نیروهای بسیجی و مردمیبا اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد.
کارش را هرگز گردن کسی نمی انداخت. همیشه خودش کارهایش را انجام می داد؛ دقیق و سرِ وقت. عبادت و نمازهایش هم همینطور بود، نماز سرِ وقتش ترک نمی شد.
همیشه چهر? خندان و شادابی داشت و پر جنب وجوش بود. غیر از آراستگی ظاهر و رفتارهای معقول و مؤدّبانه، بسیار وقت شناس بود. وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سرِ وقت می رفت و او را معطّل نمی کرد. اگر قول می داد کاری انجام دهد، امکان نداشت زیر قولش بزند.
وقتی کاری را به او می سپردند، با این که فرصت کافی داشت؛ بلافاصله مشغول کار می شد. میگفت : «کار را نباید معطّل گذاشت؛ ممکن است بعداً فرصت پیش نیاید.
سیّده طاهره در کارهای هنری چون خطّاطی، طرّاحی، گلدوزی، نگارش مقاله، تهیّ? روزنام? دیواری و نیز ادار? برنامههای فرهنگی مدرسه بسیار موفّق بود و بسیاری از برنامههای فرهنگی، اجتماعی و حرکتهای سیاسی مدرسه بر عهد? او بود.
او بسیار خوش فکر بود و طرحهای زیبا و آموزندهای را برنامه ریزی کرده و به بهترین شکل ممکن اجرا میکرد. برگزاری انتخابات نمادین برای بچهها، راهاندازی کتابخان? مدرسه و اجرای نمایشنامه های انقلابی در قالب بازی های کودکانه از اقدامات به یاد ماندنی او است.
او دختری مهربان، دلسوز و دانشآموزی نمونه و موفّق و درسخوان بود و هرگز در ادای تکالیف واجب دینی کوتاهی نمیکرد و مستحبّات را تا جایی که میتوانست، به جا میآورد.
به حجابش خیلی مقیّد بود. قبل از انقلاب هم با چادر به مدرسه می رفت. حتّی سرِ کلاس هم چادرش را از سرش برنمی داشت. مسئولان مدرسه به او گفته بودند : «این جا روسری هم حق نداری سرکنی،چه برسدبه چادر!».زیر بارنرفته بود.سیّده طاهره تا لحظ? شهادت هم چادرشرا بر روسری اش سنجاق کرده بود. طاها" تخلّصی بود که با آن آثار خود را امضا می کرد. تخلّصی که خیلی ظریف و دقیق از ابتدای اسم و فامیلش گرفته شده بود.
طاهره حتّی در برخورد با دانشآموزانی که تحت تأثیر تبلیغات گروهکهای منحرف قرار گرفته بودند؛ بسیار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستی، آنها را به خود جذب میکرد.